دومین محرم دخترای مامان
سلام نفسای مادر
خیلی وقته نتونستم بیام و از کاراتون بگم یعنی نذاشتین که بیام
محرم شروع شده و دیروز روز شیرخوارگان بود اما من متاسفانه نمیتونم شمارو ببرم و خیلی غصه میخورم چون این مراسم رو خیلی دوست دارم پارسال شما تقریبا 5ماهه بودید و سخت بود بردنتون منم که یه اخلاقی دارم باید برای دوتاتون همه چی یکسان باشه دلم نمیاد یکی تونو ببرم یکی بمونه اما امسال درکل یادم شدو بود از مراسم اگه زودتر یادم میومد لباس تهییه میکردم زنگ میزدم زن عمو و باهم میرفتیم اما لباس و حتی پیشانی بند هم نداشتین قسمت نبود بریم آخه دلم میسوزه تا مهدیه تهران راهی نداریم ....
سلامت باشید دخترا انشالله سال دیگه بریم
یه مطلب مامان سیدعلی و فاطمه سادات تو وبلاگش نوشته بود که حرف همه مادراست اینکه:
یشترها مادر که نبودم ، صدای نوحه همیشه از اتاقم بلند بود و گاهی حتی بی تفاوت مشغول انجام کارهایم بودم.
مادر که باشی همه چیز تغییر می کند.
مادر که باشی حساس می شوی.
مادر که باشی روضه خوان نمی خواهی.
و خیلی چیزای قشنگ دیگه که به دلم نشست و گفتم بنویسمشون
منم قبلا از روضه داری و.... گریه نمیکردم باخودم میگفتم چقد سنگ دلم من مگر چقد مداح قشنگ میخوند که گریه کنم خونه مامان هرماه روضه دارن و حاجاقایی میاد روضه میخونه مامانم یه دل سیر گریه میکنه همش با خودم میگفتم با این روضه خوندن که گریه نداره مامان چقد گریه میکنه.... از وقتی مادر شدم میفهمم چرا اینقدر مامانم با یه یاحسین گفتن اشک میریزه
اونروز یه تیکه مداحی نشون داد کلی گریه کردم پارسال دقیقا همین موقع بود با باباییتون نشسته بود پای تلویزیونو مداحی رو گوش میکردم دوتایی کلی گریه کردیم و دقیقا همین حرفارو بهش گفتم : که ازوقتی خودم بچه دارم طاقت شنیدن روضه علی اصغر رو ندارم (الانم اشک امونم نمیده برا نوشتن)
خدایا به حق گلوی پاره علی اصغرت اول همه پدر و مادرهارو در سلامت و شادی حفظ کن و بعد به بچه هامون سلامتی و عمر بابرکت و پر از افتخار بده و دل پدر و مادر مون رو ازما راضی کن
آمین.........