فرشته های مامانفرشته های مامان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
یکی شدن من وبابایییکی شدن من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

هدیه های آسمانی

هفته 28 بارداری

هفته 28 بارداری نمیدونید دخترای قشنگم چقد انتظار این هفته رو کشیدم تو چکاپ این ماهم دکتر واسه این هفته سونو نوشته بود خیلی دلم واسه دیدنتون تنگ شده بود آخه از اسفند دیگه سونو نرفتم که ببینمتون چقد زمان دیر گذشت تا ببینمتون اما آخرش با بابایی رفتیم سونوگرافی اطهری اینقد عجله داشتم واسه دیدنتون که یادم شد به دکتر بگم که باباییتونم بیاد شمارو ببینه خداروشکر خوب خوب بودید این ماه دوست داشتم بیبینم وزنتون چقده اما ننوشته بود  ولی یه هفته باهم تفاوت دارین یعنی یکی از ناقلاهای مامان  همون که سمت راست دل مامانی خوابیده داره سهم آبجیشو که سمت چپ دلمه میخوره حا..... یکی رشدش بهتره وروجکای مامان باهم رشد کنین تو دخ...
19 خرداد 1393

همسر ناز و خوشگلم دوستت دارم

همسر عزیزیم روزت مبارک                                       زن" نیستم اگر زنانه پای عشقم نایستم من از قبیله ی "زلیخا" آمده ام آنقدر عشقت را جار می زنم تا خدا برایم کَف بزند فرقی نمی کند فرشته باشی یا آدم یوسف باشی یا سلیمان قالیچه ی دل من بدون اسم رمز ِ نام ِ "تو" علی اکبرم " پرواز نمی کند زنانه پای این عشق می ایستم آیا تو نیــــز مــــردانـــــــــه دوستــــ...
19 خرداد 1393

پدر مهربانم روزت مبارک

                                           من پدرم و مادرم را میخواهم خیلی دوست دارم این روزا پیش پدر و مادرم باشم حیف که ازشون دورم بعضی اوقات خیلی دلم هواتونو میکنه مثل این روزا که روز پدر و مادره  وقتی که دلم براتون تنگ میشه میشینم گریه میکنم اما چاره ای نیست جز تحمل دوریتون  اما از همین راه دور دستای مهربون و زحمت کشتون رو میبوسم و براتون آرزوی سلامتی و طول عمر میکنم و ارتون میخوام منو به خاطر تمام نادانی هایی ...
19 خرداد 1393

روز زن مبارک

روز زن مبارک امروز 31 فرودین 1393 روز زن و مادره روز زن و روز مادر امسال من تو آزمایشگاه گذشت امروز نوبت آزمایش تست گلوکز داشتم باباییتون صبح رفت وقت گرفت من یه ساعتی بعدش رفتم ازم خون گرفتن بعدهم دوتا لیوان گلوکز دادن خوردمو وگفتن هر یه ساعت تا سه بار برم خون بدم خلاصه تا ظهر آزمایشگاه بودم بابایی تا نه ونیم پیشمون بود بعدش رفت سرکار منم تو فاصله خون دادن میرفتم نمازخونه دراز میکشیدم خلاصه  چهاربار خون دادم واسه شما فسقلا شب هم کلی کمرم درد گرفت ولی اشکالی نداره فقط شما عزیزای دلم خوب باشین منو بسه. باباییتون هم به مناسبت امروز یک پیام و ایمیل قشنگ و یه شاخه گل رز قشنگ بهم داد دستت درد نکنه همسر عزیزم بابایی خ...
1 ارديبهشت 1393

مادر عزیزم دوستت دارم

روزت مبارک مادرم       مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است، مادرم تو را عاشقانه دوست دارم و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم   مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون   شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی    از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت   قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک.   ...
1 ارديبهشت 1393

سال 1393 مبارک

                                                                             عید نوروز با شما فسقلای قشنگم خونه خودمون بودیم یه سفره هفت سین کوچیکی هم چیندم باباجونتون هم نفری 5تومن بهمون  عیدی داد مال شمارو داد به من خونه مامان جونتون (مامان خودم) زنگ زدی...
27 فروردين 1393

سالگرد عقدمان

سالگرد عقدمان 9 فروردین 1388 بود که من و بابایی تون عقد کردیم بابای ناقلاتون با کلی برنامه و زیرنظر داشتن اومده بود خواستگاری چه چیزای قشنگی تعریف میکرد خیلی روزای شیرینی بود مراحل خواستگاری و بعدش هرسال این موقع خونه مامان جونتونیم و من به بهانه میرفتم بیرون تا کیک و گل بگیرم و باباتون رو خوشحال کنم هرچند که اون خودش این روزای مهم رو تو ذهن داره (الان که دارم مینویسم شما وروجکای مامان حسابی دارین شلوغ میکنین و منم ذوق میکنم و قوربونتون میشم خدا فدای دخترای گلم بشم) اما امسال بابایی تون منو غافلگیر کرد امسال مامان جون و خاله محدثه تون پیش ما بودن شبش بابایی گفت پاشین لباس بشوشین میخوام عکس یادگاری بگیرم ماهم رفتیم اتاف وقتی اومدیم ...
27 فروردين 1393

عید هم تموم شد

غصه میخوریم دیگه تعطیلات عید تموم شد و بابایی رفت سرکار روز اول و دوم خیلی سخت گذشت بهم آخه 15روز همش خونه بود عادت کرده بودم شماهم دوروز اول خیلی ساکت بودین و کم حرکت داشتین فکر کنم شمام مثل من غصه میخوردین که بابایی روزا دیگه پیشمون نیست اما مامانی های خوشگلم دیگه باید بسازیم انشالله تن هرچهارتاییمون سالم باشه ...
26 فروردين 1393

دومین خواهرزاده

تولد دخترخاله امروز 26 فرودین من برای بار دوم خاله شدم شما دخترای قشنگمم دوتا دخترخاله دارین نفیسه ونگار  یک چیز جالب نگارهم دقیقا روزی به دنیا اومد که خواهرش نفیسه به دنیا اومده بود فقط با چند ساعت اختلاف  راستی یه دختردایی ناز و باهوش هم دارین که اسمش ریحانه است انشالله شما دخترای قشنگمم سر وقت به دنیا بیاد و مثل الان همه رو خوشحال کنید انشالله ...
26 فروردين 1393